محمدرضا جعفربگلو
موسیقی عجیبی ست مرگ بلند می شوی و چنان آرام و نرم می رقصی که دیگر هیچکس تو را نمی بیند چه فرقی می کند رندگان پشت بام را دوست دارم دانههایی را که هر روز برایشان میریزم در میان آنها یک پرندهی بیمعرفت هست که میدانم روزی به آسمان خواهد رفت و برنمی گردد. من او را بیشتر دوست دارم من و تو بارها زمان را در کافه ها و خیابان ها فراموش کرده بودیم و حالا زمان داشت از ما انتقام می گرفت
من عاشق تو باشم
یا تو عاشق من؟!
چه فرقی می کند
رنگین کمان ...
از کدام سمت آسمان آغاز می شود؟!
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |