سفارش تبلیغ
صبا ویژن


محمدرضا جعفربگلو

جان من....
شعرهایم آواز غم انگیزیست
که برای تو می سرایم
شناسنامه ی تو مستتر در معنای واژگان شعر من است ..........
.
.


نوشته شده در پنج شنبه 94/5/22| ساعت 10:29 عصر| نویسندهمحمدرضا جعفربگلو| نظرات ( )

تا هستی
نگاهت نمی کنند
وقتی که می روی
دستی از پشت سرت تکان می دهند
و آبی می ریزند...
دور که شدی
یادت هم دور می شود...
ولی شاید کسی باشد
که دلش همه جا در کنار تو باشد
رفتن و آمدنت را نفهمد، باور نکند...
و یادت مجال رفتن از دلش را پیدا نکند..


نوشته شده در پنج شنبه 94/5/22| ساعت 3:41 عصر| نویسندهمحمدرضا جعفربگلو| نظرات ( )

نیستی
و
نبودنت
در می زند....
به آمدنت بگو
پر سروصدا باشد...

دلم تنگ است
و هوای بودنت
در سینه...
بلند بگو
بگذار خوب بشنود...


نوشته شده در پنج شنبه 94/5/22| ساعت 3:40 عصر| نویسندهمحمدرضا جعفربگلو| نظرات ( )

گاهی ندیدن چیزهایی که داری
و نمی بینی
جلوی دید چشمت را برای همیشه می گیرند
تا بجایی برسی که
از دست می دهی
یا
از دست می روی...
بینایی کافی نیست
دیده بینا باید...


نوشته شده در پنج شنبه 94/5/22| ساعت 3:38 عصر| نویسندهمحمدرضا جعفربگلو| نظرات ( )

موجهای دریا می آیند
به ساحل می رسند
می شکنند
خرد می شوند
هر چه دارند بر جا می گذارند
و
آرام و سبک
بر میگردند...
خاصیت شکستن و خرد شدن همین است
باید آنچه داری بر زمین بگذاری
و وقتی که سبک شدی
آرام می شوی
و دوباره به موجهای دیگر
می پیوندی
شاید به موجهایی بزرگتر و خروشانتر...


نوشته شده در پنج شنبه 94/5/22| ساعت 3:37 عصر| نویسندهمحمدرضا جعفربگلو| نظرات ( )

<   <<   41   42   43   44   45   >>   >














قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت